بخشنده بود وقتی از کیف صورتی زیبایش سوال کردم و چیزی که در آن است بلافاصله کتاب های داستانش را بیرون آورد و شروع به خواندن آنها برای من کرد ، خواند نمی دانست و لی می گفت بلدم چون برای او ظاهر و باطن یکی بود برایش ظاهر کتاب و تصاویر آن حکم نوشته هارا داشت و با نگاه به آنها همه را می خواند

💙 نه مثل ما که به مادیات چسبیده ایم وحتی حاضر به کمک کردن به کودکی رها شده در خیابان نیستیم

حاضر نیستیم اندکی از مالمان را خرج همسایه ای بکنیم که محتاج لقمه ای نان است

کسانی دیگر در جبهه های جنگ اسلام علیه کفر می جنگند و ما دادمان به آسمان است که چرا ما در کشور های دیگر می جنگیم 

کمک و بخشندگی تنها با پول نیست گاهی تنها لبخندی بخشش است و گاهی جان

گاهی باید جان ببخششی تا دیگران در آرامش باشند مثل کاری که نظامیان این کشور هر لحظه و هر ساعت در حق ما می کنند

گاهی جان و مال و وقت خودت را می بخشی همانند کاری که رهبر ما می کنند بی مزد و چشم داشت خود را وقف ما مردم می کند آیا قدر می دانیم وجود مبارکش را؟؟؟

در ظاهر قضایا مانده ایم .درمسئله ی هسته ای کورکورانه حرف دشمنی خون آشام و قدیمی را باور کردیم و درب آزمایشگاه ها و نیروگاه های هسته ای را بستیم راکتور ها را نابود کردیم و قلب آن هارا از جای درآوردیم . طوری تجهیزات را در بتن مدفون کردیم که گویی هرگز آنها را نداشته ایم و هرگز برای آنها شهیدی نداده ایم.کسی به فکرش نرسید این ظاهر دشمن است که قرار داد می بندد و دست می دهد گمان کردیم ظاهر را بلدیم اما در خواندن باطن بیسواد بودیم و قادر به درک آن نبودیم

باطن دشمن در پشت میز مذاکره نبود بلکه در کاخ سفید در حال عروسک گردانی بود.در فکر چگونگی دور زدن  جهان بود در فکر اینکه چگونه علم ملتی را نابود کند و دست آورد ملتی را مدفون کند و همواره وابسته...

 و ما چه احمقانه خواندیم تنها ظاهر قضیه را ....چه احمقانه.....

و چه احمقانه دل خوش کرده ایم هنوز به مذاکره ای سوری که تنها برای بستن دهان ملتی مدعی بود که به دنبال عدل می گشت

چه احمقانه بدون دانستن  باطن به ظاهر دل خوش شدیم....


فاطمه سلیمی متخلص به آوا