هر لحضه مرا بینی

لبخند به لب دارم

لبخند به لب اما

غم ها به دلم دارم

آشوب کند دل ها

خیل همه مشکل ها

شیطان که شود دشمن

نیزه شود این گل ها

قلبم شده صدپاره

جانم شده دیوانه

از وزن غمم اینک

زانو شده بیگانه

اشک از نگهم جاری

خون می چکد از قلبم

این کوله و بار من

سنگین شده از وزنم

غافل دل و دیوانه

آواره در این دنیا

خالق بنما رحمی

این بنده ی تنها را



فاطمه سلیمی متخلص به آوا