زمانه زمانه ی بدی شده است
نه زنان عفت پیشه می کنند و نه مرادان غیرت را
همه این گونه نیستند ولی این اندک ، بسیار به چشم می آیند
در این روزگار بگذریم که خیابان ها نمایشگاه تن های نیمه عریان است و گاه خواسته ی پدران و شوهرانشان هم،این است تا جذابیت ناموسشان را به رخ بقیه بکشند
اما عده ای هستند که نادانسته یا دانسته اشتباه بزرگ تری می کنند و آن مردانی هستند که عکس خواهران و مادران و زنان خود را بی مهابا برای همگان به نمایش می گذارند.
 باید یک سوال از آن ها پرسید.
آیا اجازه می دهی من این عکس ها را منتشر کنم و به هر عابر کوچه و بازار بدهم؟
مرا نکشی جای تعجب دارد!
و حالا یک سوال بزرگ تر پس چرا خودت این عکس را بین تمام کسانی که می شناسی و نمی شناسی پخش می کنی تا در پای آن از آنها تعریف بشنوی و لایک بگیری و غیره؟
باور کن عکس چاپ شده را شاید دور بیندازند،شاید پاره کنند،شاید همه جا همراه نداشته باشند،اما این وسایل الکترونیک قرن حاضر همیشه هستند و هرلحظه مشاهده می شوند
چگونه عکس ناموست را وسیله ی لذت چشم های هرزه می کنی در هر جا و هر لحظه

در این شب ها که خواهر و برادری تاریخ ساز شدند و معرکه ای شگرفت آفریدند برادر با تو حرف دارم

از تو سپاسگزارم که برای من چون حسین بودی برای خواهرش هرچند من زینب بودن را هنوز نیاموخته ام
همواره برایم سپر بودی در برابر نگاه های همه
در خیابان تکیه گاهی بودی که آرامش را برای من به ارمغان می آورد
تو را سپاس می گویم
می دانم که آرزوهایت را در آرزو های من محو کردی و با زمین خوردن هایم،هم پای من و حتی بیشتر از من گریستی و با روزگار برای من جنگیدی
می دانم که غصه هایت را پنهان کردی و لبخند هدیه ام کردی تا دلم را نلرزانی
نگفته خواهش دلم را پاسخ گفتی و دنیایت را برای ساختن دنیایم خراب کردی
می دانم قربان صدقه های مرا پای عکس هایت می خواندی و از دیدگان و گوش های همه مخفی می کردی تا کسی چشم طمع به من نبندد
برادر همه را می دانم و حتی بیشتر از گفته هایم
تو را از دست نخواهم داد
برای داشتنت جلوی همه می ایستم حتی مرگ
آری به مرگ هم اجازه ی دزدیدن تو را نخواهم داد مگر آنکه قبل از تو مرا باخود برده باشد
برادرم خسته نباشی از برادر بودنت
برادر بودن سخت ترین کار دنیاست،خدا قوت
دوستت دارم با تمام عشق و وجود و هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند این عشق را از من بگیرد
دوستت دارم غیرتت را حیای چشمانت را پاکی نگاه و دلت را لبخندت را و اشک های پنهانت را
دوستت دارم


فاطمه سلیمی متخلص به آوا