چقدر حس بدیه که صبح با شادی تمام از در می زنی بیرون و به امید یه صبح زیبا چشمات را می بندی و سرت را می بری بالا و به آسمون لبخند می زنی و وقتی چشمات  را باز می کنی با یه آسمون دلگیر روبه رو می شی
و این جاست که شاعر می گه خنده ی من از غصه غم انگیز تر است
تو خیابون قدم می زنی
حتی پرتو های خورشید هم پشت این آلودگی محصور شده
شایدم یه ماسک زده و اون جلوی پرتو ها را گرفته واقعا حق داره جای نفس کشیدن نیست
دیگه امروز نور خورشید از افق تو صورتم نمی خورد نور خورشید با تمام تلاشش فقط تونسته بود رنگ هوا را از سیاه به قهوه ای تغییر بده
خورشید چند ده برابر زمینه اما آلودگی هوای یه شهر کوچیک مانع اون شده

ولی یه نتیجه ی مهم گرفتم
این همه فساد و گناهی که تو زمین خواسته و نا خواسته انجام داده ایم اگه یه لایه ی آلودگی این مدلی درست کرده باشه چه طوری توقع داریم نور وجود امام زمان از لابه لای این همه آلودگی رد بشه
دیگه فکر کنم مثال اون خورشید و ابر را برای امام زمان عوض کنیم قبلا می گفتیم نور خورشید از پس ابر گرم می کنه زمین را
اما الان دیگه ابر قلب آدم ها شده آلودگی هوای قلبشون و وارونگی دما
بی خود نیست امام زمان می گه شبانه روز براتون دعا می کنم و گریه می کنم
چی کار داریم می کنیم
داریم با خودمون و زندگیمون چه می کنیم که هواشناسی هم تو سنجش آلودگیش مونده

کمی بیاییم دعای باران بخونیم برای قلب هامون شاید از آلودگیش بکاهیم
شاید بتونیم کمی از نور خورشید دوباره بهره مند بشیم
بیایید برای دلهای خودمون دعا کنیم و دعای باران بخونیم شاید دوباره آسمونشون آبی شد و کمی مهربانی و زیبایی گل کرد. شاید بالاخره انسانیت همون راه درستی که خدا برای زندگی انسان تو فطرتش گذاشت دوباره برگرده و تازه بشه و شکوفه کنه
کاش بارون بباره


فاطمه سلیمی 

آوا