خواستم قلبم را به تو هدیه کنم اما دستی مانع شد 

خوب شد که خدا مانع شد

خواستم قلبم تنها مال تو باشد اما دریغ که فهمیدم چیزی را که شکست قلب در دستم را... .

چه کسی دیده که مجنون لیلی را بیازارد چه کسی گفته که مجنون از لیلی طلبکار بوده عشق را 

چه کسی گفته که مجنون لیلی را با حرف های توهین آمیز خار کند وقتی فهمید که قلبش در طبق اخلاص است

آری مجنون و فرهاد برای لیلی و شیرین جان دادند بی آنکه طلب حتی نگاهی کنند ... قلب خود را هدیه کردند بی آنکه توقع پس گرفتنش را داشته باشند


این سخن مخاطب خاصی برای من ندارد ولی مخاطبم دختران کشورم و خواهران زیبا تر و با ارزش تر از گل من هستند

آنان که پاک تر از غنچه ی رز و خوشبو تر از گلاب اند


به آن کس که به شما ابراز عشق کرد به سرعت دل نبندید 

عشق خیابان و کوچه و بازار ارزش پاکی و وجود تو را ندارد

کسی که مجنون تو باشد در خیابان قلبت را با تو قمار نمی کند احساست در قمار از تو نمی دزدد 

آن کس که تو را مجنون است قلب و روح و احساس تورا از خانواده ات تمنا می کند

برای گوشه نگاهت کوه را از جا می کند

آن کس که با تو قمار کرد... وقتی خودت را باختی، برایش بی ارزش می شوی دیگر از عشق و جنونش خبری نخواهد بود


قلب شما انباری است پر از مواد منفجره

کافی است حرارتی آن را شعله ور کند تا انفجار عظیم احساسات شما را بسوزاند

پس حواست باشد... محافظان و آتشنشانان آن را بیشتر کن

نگذار هر کسی با شعله ای به سراغ آن برود

انفجار فقط یکبار است 

شعله بگیرد خاموش شدنش محال است 

اگر درست باشد کسی مقابلت ایستاده آرامش قلبش گلستان  کننده ی آتش قلب تو خواهد بود واگر اشتباه باشد با آتش هرزگی و هوس رانی اش تو را در آتشی عظیم رها خواهد کرد

خواهرم قلب و احساست را در بازار هوس ناپاکان قمار نکن 

ارزش تو بالاتر از این است 

باید تو را تمنا کنند 

باید برایت دریا هارا درنوردند و کوه ها را بشکافند 

و اگر او را یافتی قلبت را برایش مسخر کن تا آن را فتح کند تا در دشت هایش کلبه ای چوبی بسازد و روح تو را در آرامش گل های شقایق دامنه ی کوه هایش غرق کند


مراقب باش که ارزش تو بیش از این هاست

 

#فاطمه_سلیمی 

#آوا