قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

در این حوالی، قسمت دوازدهم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_دوازدهم

.

عازم شدن از اصفهان سخت بود چون نباید خانواده ام می فهمیدن

و اگه می خواستم برم تهران و بعد برگردم به خاطر رد گم کردن یک روز بیشتر توی راه می موندم

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت یازدهم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_یازدهم

.

اولین بار که اومدم خونش چند ماه بعد مراسم عروسیش بود

خیلی از اون موقع تاحالا تغییر نکرده بود

فقط چیدمان بعضی چیز ها عوض شده بود

روبه روی عکس عروسیش که ایستادم یاد مسخره بازی های اولین بار اومدم افتادم

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت دهم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_دهم

.

خلاصه حتی تو پروفایل هام هم نمی تونستم خودم باشم

اما با زهره ۵۰ درصد خودم بودم و این حس خوبی بود

وقتی دیدمش با به جیغ کوتاه پریدم بغلش 

با این که تو این سن پاگذاشته بودم اما هنوز هیجانات و کودک درون و شیطنت هام زیادی فعال ان 

حرف واسه زدن زیاد بود

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی ، قسمت نهم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_نهم

.

تلفنم زنگ خورد

یه شماره ی آشنا ولی غیر منتظره

جواب دادم

- کی تاحالا اومدی تهران و خبر نمی دی بی معرفت

- پر رو نشو هااا من باید خبر می دادم یا تو خبر می گرفتی

- بیا الان دارم خبر می گیرم دیگه

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت هشتم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_هشتم

.

از اتاق اومدم بیرون و در رو بستم

پدرم...!

چی کار کنم آخه

من می خواستم بگم جای قبلی ام ولی برم اینجا 

من خودم الان ۲۷ سالمه رضایت پدر می خوام چی کار

توی همین فکر ها بودم و توی خیابون بی هدف قدم می زدم گوشیم رو در آوردم و رفتم توی مخاطبین شماره ی بابا جلوم بود ولی مطمئن بودم مخالفت می کنه

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت هفتم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_هفتم

.

- نیست ترجیح می دید مردمتون بیمار باشند یا یه پزشک زن معالجه شون کنه

- بحث من نیستم 

بحث مردم اونجاند

همیم طوریش پزشک شیعه قبول نمی کنند چه برسه به این که زن باشه

- آهان که این طور پس تمام بحث برادری و اینا کشکه

- منظورتو نمی فهمم

- منظورم واضحه 

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

خانومی و آقایی ۲


🌹

-آیییییییی

چرا لپمو می کشیییییی

+این چه وضعه درس خوندنته😡😡

-خب ببخشید آقاییییییییییی

+ببخشید شد کار

-خب داشتم واست زرشک پلو که دوست داشتی می پختم الان هااااا😌😋

+شاید بشه این بار فراموشش کرد

-😅 آقایی شکمو

*** .

-آیییییییی

چرا دوباره می کشی لپمو

+چون دوست دارم خانومیییییی😘


#راحیل


#عاشقونه #نقاشی #سرگرمی #متفاوت #دلبرانه


#art #paint

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت ششم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_ششم

.

رفتم داخل آبدار خونه یه میز نهارخوری چهارنفره اونجا بود

آقای کرباسی سفره انداخته بود روی میز و پای اجاق مشغول بود

- چایی می ریزی یا بریزم

بلند شدم چایی بریزم

- مطمئنی بلدی 

اصلا حواسم نبود اما ناخودآگاه لب برچیدم 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت پنجم


🌹

هو سمیع

.

#قسمت_پنجم

.

هنوز اونجا بودم که بابا تماس گرفت

از ماجرا چیزی نگفتم فقط گفتم یه روز دیگه لازمه که بمونن و وقتی نگرانیش رو برای جای اقامتم دیدم گفتم مهمون دوستام میشم توی خوابگاه

اما جدا می خواستم چی کار کنم

باید کجا می رفتم

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

هجرت


🌹

باید هجرت کرد

گاه از خود

گاه از شهر و دیار 

گاه از گناه

و گاه از نفس

اما باید هجرت کرد به سوی کمال

راه مرد می خواهد و مرد راه بودن استقامت و خطر می طلبد

باید هجرت کرد از هوای نفس به سوی هوای معشوق 

باید مرد سفر بود و خطر تا یار پذیرا باشد

کاش مرد میدان بودیم

راه حسین مرد میدان می خواهد

حسین زمان ۳۱۳ یار طلب می کند

و شهادت مرد می طلبد


باید هجرت کرد به سوی فنا شدن در ذات احدیت 

باید هجرت کرد به سوی مرد شدن


#راحیل


#مثلا_عارفانه #دلنوشته #عکاسی #هجرت #معشوقه

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️