قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

رنگ های آسمان ، قسمت سی ام

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_سی_ام

.

- پدر جان ببخشید که زود تر این رو نگفتم

اما نمی خواستم این مشکل مخفی از شما بمونه

 

بابا و مامان خودم چپ چپ نگاه می کردند که بفهمن بالاخره چی داره پیش میاد اما فرصت ترجمه ای نبود

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و نهم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_نهم

.

کارن بشقابش رو گذاشت کنار

- کارن خواهشا سر این یه بهونه ای بیار

می دونی خوشم نمیاد

-امکانش نیست

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و هشتم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_هشتم

.

کارن حرف ها رو یا فارسی می زد یا هندی 

و نمی گذاشت من یا اون ها بفهمیم حقیقت چیه

فقط این بازی رو خود کارن می دونست تا اینکه من و گیتا رفتیم یکم باهم وقت بگذرونیم

گیتا تعریف کرد که اون روز که فیلم می گرفته من رو به عنوان عروسشون معرفی کرده و این بار که رفته بوده گفته ما نامزد کردیم و باید برای خواستگاری بیاند

و اداب و رسوم ما رو گفته بود

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و هفتم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_هفتم

.

مامان رسید

- شما کی هستید

این جا چی کار می کنید

- هیچ کس!

دارن تشریف می برن

- ببخشید خانم با اجازتون

- هی آقا گل هاتون رو جا گذاشتید

- برای شماست نخواستید بندازید دور

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و ششم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_ششم

.

- حالتون خوب نیست

- خوبم فقط یکم تب دارم

- دکتر رفتین؟

می خواین اگه اذیت می شین یه روز دیگه بیایم

- نه مشکلی نیست

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و پنجم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_پنجم

.

بعدا اشلی تعریف کرد بعد رفتن من کارن شروع به دیوونه بازی و مشت زدن تو ستون الاچیق کرده و

مایک متوقفش کرده

- دنی: اون پسره هر چی باشه یه چیز رو راست گفت

تو فقط داری اون رو اذیت می کنی همین

این دوست داشتن نیست

مایک ولش کن بریم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و چهارم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_چهارم

.

شب تلفنم زنگ خورد

مقدس بود

- عذر می خوام مزاحمتون شدم

گفتم شاید مشکلی پیش اومده

- نه ممنون

- شرمنده مجبور شدم شماره تون رو از بچه ها بگیرم

- اشکالی نداره

- اون آقا کارن رو می گم ، مزاحمتونه؟

- نه

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و سوم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_سوم

.

پیرمرد کلی تا صبح باهاش حرف زده بود

از رفتارش با من تا نماز نخوندنش

کارن هم تمام حقیقت ماجرا رو برای پیرمرد گفته بود

بعدها فهمیدم پیر مرد که قبلا روحانی بوده یه سری کتاب برای کارن معرفی کرده بوده و گفته بوده اگه من رو می خواد اون کتاب هارو بخونه بعد ببینه قلبش چی می گه و بهش عمل کنه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و دوم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_دوم

. - زینب چی میشه اگه همیشه مثل الان که مجبوری با من مهربون باشی

- از این هوس ها نکن

- پس کاش همیشه بیمارستان باشم

- اون وقت من نمیام پیشت پرستار واست می گیرم

- خیلی بی رحمی

- ما اینیم دیگه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

رنگ های آسمان ، قسمت بیست و یکم

 

🌹

هو الحی

.

#قسمت_بیست_و_یکم

.

غذای پیر مرد تموم شد اما کارن غذاش رو نمی خورد

- غذات یخ کرد بخور دیگه

- فقط اون طوری غذا می خورم

رفتم جلو و اروم گفتم

- نگاه کن مسخره بازی رو تموم کن

- تو که نمی خوای با من ازدواج کنی پس بعدنی وجود نداره الان تنها فرصتیه که دارم

- بعدا تلافی کارهات رو سرت در میارم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️