🌹

بسم رب الشهدا

.

#قسمت_هجدهم

.

- چرا اون کار رو کردین؟

- کدوم کار

- چرا قفسه رو گرفتین؟

- شما جای خواهر من اگه خواهر منم جای شما بود حتما برادرتون چنین کاری می کرد

- من برادری ندارم یعنی هیچ کسی رو ندارم

حرفش رو خورد و یه عذر خواهی کرد

- عذر خوتهی لازم نیست

- ولی لطفا این رو بخورید

تشکر کردم و ازش خواستم لیوان رو بگیرم که یک پسر سر رسید

تیپ اونم بسیجی بود

با این صحنه که مواجه شد پوزخندی به آقای سرافراز زد و نگاهی به من انداخت

- شما هم برادر

خیر باشه فقط فکر نمی کنید این کارها واسه پایگاه بسیج خوب نیست

سرافراز لااله الا الهی گفت

من فهمیدم که به خاطر من داره به اون تهمت می زنه

لیوان رو کنار زدم

- من: ببخشید اون وقت کدوم کارها

- سرافراز: خواهرم شما صبر کنید خودم بخوام جوابشون رو می دم

- من: نه آقای سرافراز می خوام بدونم کدوم کارها

جناب منتظرم؟

یا حرفتون رو شفاف بگید یا اصن حرف نزنید

- پسره : شفافش رو دارم میبنم جلوم - سرافراز: استغفراله برادرم شما بفرمایی

- من: ایشون گویا یه چیزیشون میشه ها

- سرافراز: خواهرم لطفا شما بفرمایید داخل

برادر شما هم بفرمایید به کلاستون برسید

پسره یه نیشخندی زد و رفت

منم پریدم روی میزو غرو لند شروع کردم زیر لب بکنم

لیوان رو گرفت جلوم - من جای ایشون از شما معذرت می خوام

- شما چرا؟

پسره ی پرو با نگاهش داره منو قورت می ده بعد تازه ادای آدم مذهبی هارو در میاره

- استغفرالله

شما هم که الان اشتباه اون رودارید انجام می دید


این همه آرامش رو این از کجا میاره

بهش تهمت زد و مسخره اش مرد بعد میگه ساکت باش

- همیشه فکراتون رو بلند می گید

متعجب نگاهش کردم

خجالت کشیدم

- به من تهمت زد منم که واسم مهم نیست پس شما نیازی نیست ناراحت بشید

با خجالتی که تو عمرم اولین بار بود حسش می کردم لیوان رو گرفتم و آب قند رو خوردم

اون رفت سراغ پرونده ها ولی من از پشت سرش داشتم نگاهش می کردم شونه اش درد گرفته بود و نمی تونست دستش رو حرکت بده 

ناراحت شدم

رفتم جلو

- شونتون درد می کنه ؟

- نه چیزی نیست خوبم

- خیلی هم معلومه

من مرتبشون می کنم شما برید درمانگاه تابرگردید مرتب شده

- نه نیازی نیست جدا

- اگه نرید زنگ می زنم اورژانس بیاد

لبخندی زد

- همیشه اینقدر لجبازید؟

- البته نه به اندازه ی شما

لبخندش رو جمع کرد و سرش رو پایین انداخت 

بلند شد و کمی شونه اش رو حرکت داد دردش می اومد ولی گفت خوب شده 


#راحیل

#رنگ_فراموشی

#رمان #عاشقانه #ایرانی #سرگرمی #مدرن #متفاوت