قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

۱۷۳ مطلب با موضوع «خط خطی های راحیل :: نوشته های دل من» ثبت شده است

هیس!!!تنها یک دقیقه بیندیشیم 🙈🙉🙊



آیا لیاقت ما بازیچه بودن و مترسک بودن در دست دشمن است که ما را به هر طریقی برقصاند؟؟؟؟؟

خانما ، خواهرا ، خوشگل خانما تنها قبل از انجام کارهایمان 1 دقیقه بیندیشیم .... آیا کار ما و راه ما چیزی است که خدا می خواهد یا چیری که دشمن می خواهد

هیچ کس حق قضاوت ما را ندارد

ولی آیا خودمان هم حق قضاوت در مورد خودمان را نداریم؟؟؟ 

کمی باخودمان صادقانه حرف برنیم

آیا لیاقت من مترسک بودن در دستان دشمن است یا مادر بودن و خلیفه ی خدا بودن در زمین....؟؟؟

تنها خودمان از خودمان بپرسیم و پاسخ دهیم

هیسسسسسس 🙈🙉🙊

1دقیقه فقط خودمان و خودمان......

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

عزیز تر از پدر



در این چند روز گذشته رهیر با دانشجویان دیداری داشت به یاد ماندنی برای کسانی که آنجا حاضر بودند

دانشجویان سر از پا نمی شناختند و گویی عزیز تر از پدر دیده اند که آری عزیز تر از پدر است

ما دانشجویان از هر نقطه ی ایران چه به زیارتت آمده باشیم و چه تنها عکس تو را دیده باشیم نور وجودی تو آنقدر هست که عاشقت باشیم

ما همه در روز قدس اثبات کردیم که ایستاده ایم 

ایستاده ایم پای حرف تو ...

ایستاده ایم پای قول تو...

و ایستاده ایم تا با اشاره ی انگشتت جهادی به پا کنیم و جان را نثارت کنیم

ایستاده ایم تا مشتی کوبنده باشیم بردهان دشمنانت

ما ایستاده ایم تا هرجا که باشد حتی به شرط شاهرگ گردن ...

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

خط خطی های شب بیست و سوم

امشب آخرین شب است

ومهمان سه امام زاده ام

امشب محتمل ترین شب است و دل من پر هیجان تر

امشب آخرین قدر است

و چشمانم گویی می خواهند بیشتر قدر بدانند آخرین قدر را

امشب جانم شعله می کشد و ذوب می شود و از گوشه ی چشمانم به آرامی رها می شود

بگذار راحت بگویم بغض جامانده ام را...

امشب تنهایم

تنها به آن مفهوم نه ، که اطرتفم پر است از آدم ها

و تنها به مفهوم دل نه ، که خانواده ام دل مرا در آغوش پر مهر دعاهایشان می فشارند

خدایا تنهایم از آنجهت که هنوز تو را آنگونه که تو شایسته ی آنی حس نمی کنم

وحتی آنگونه که خودم می خواهم تو را نمی یابم

می دانم که مشکل از آینه ی زنگار بسته ی دل من است نه از عظمت وجود تو

می دانی....

وقتی همه جا تاریک شد ....

وقتی چادر را حفاظی کردم بر اشک هایم ، تا فقط تو در آن شریک باشی...

دلم می خواست دست تو صورتم را نوازش کند ....

دلم می خواست تو چادر از رویم بکشی...

مرا در آغوش گرم خود بگیری...

عاشقانه بگویی...

بنده ی من ... با اینکه گناه کاری تو را می بخشم...

می دانم همه ی اینها را می گویی 

اما مرا چه به شنیدن صدای حق

کاش گوشم صدای تو را می شنید و چشمم نور وجود تو را می دید

خدایااین آخرین شب است . دست خالی مرا این چنین خالی برنگردان که از جود و کرمت بدور است

وقلب خالی مرا بدون نور وجودت باقی نگذار که این شب در گذار است و شاید مرا تا قدر بعدی فرصتی باقی نباشد

خدایا العفو


فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

خط خطی های شب نوزدهم : سال هاست در آرزوی وصلت...

سال هاست در آروزیت این شب

شب تا به سحر خواب به رخ نیست 

سال هاست به دنبال تو آیم 

سال هاست که دنبال تو جویم

هر سال به امید وصالت

هردم به رخم ز اشک جوی است

تا سیم دلم با تو شود وصل 

قرآن به سرم،قیام کردم

ای یار همه نگه به ما کن 

یک دم نظرت عالم من جور دگر کرد

این سیم وصال بین که چه ها بادل من کرد 

دانم که زبس بار گنه سنگین است

این سیم به اشک ظاهرم وصل نگشت

ای حق تو غفور و مهربانی

یک دم گنهم تو بی گنه بین

یک نای گلو ز قلب من بین

معراج تو جای من نباشد ، دانم

ای حق تو توانا و رحیمی

من را به سحر به کاخ خود خوان

این قدر دگر اشک رخم نیست

قلبم به تمنای تو خیزد

اشک از رخ جان برون تراود

ای چشم خموش باش تو امشب

ای گوش همی بند شنودت

ای جان تو به پا خیز ز جسمم

ای چشم دلم این شب قدر است

هم حور و ملک در این زمین اند

چشم دل من کجا تو بستی

آه، دانم کوله بار من پراست

درپس این پرده ی دنیا خبر هایی پر ست

آه این معرفت در من کجاست

این شب به دلم نور بتابان

قفل از دل و گوش و چشم بگشای

موعود زمان به ما بپوند

این پرده ی غیبت به کنار آر

آوای دل غم زده ام را

این بار شنو تو را به جانم


فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

از علی یاد بگیریم در مقابل دشمن سازش وجود ندارد


امشب از علی یاد بگیریم 

یاد بگیریم ایستادگی و آزاد مردی را

یادبگیریم زیر بار ظلم نرفتن را

یاد بگیریم چون معاویه ای سازش ناپذیر است

یاد بگیریم با دشمن نباید بیعت کرد چرا که تا تغییر نکنند دشمن باقی می مانند تنها ظاهرشان متفاوت می شود

یاد بگیریم برای احقاق حقوق مظلومان عالم دفاع کنیم

یاد بگیریم برای حفاظت از ولی خود از خود بگذریم و بی چون و چرا مطیع رهبر و ولی امرمان باشیم که علی در جایگاه پیامبر برای حفظ جان ایشان خوابید اما ما چه کردیم با عکس معمار انقلاب در زمان فتنه

یادبگیریم علی وار زیستن و علی وار مردن را تنها به قرآن نهادن به سر تکیه نکنیم ، گریه بر ائمه تنها کافی نیست،کمی فکر کنیم

اگر می خواهیم ابن ملجم زمان نباشیم کمی فکر کنیم و برای اثبات مردانگیمان از امام زمان و نائبش و راهشان دفاع کنیم

کمی به ذات خود برگردیم و بیندیشیم

فاطمه سلیمی متخلص به آوا  

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

غیرت حیدری یعنی این.....



تو اون اوضاع جنگ تو روزای اول ورود بعثی ها به خرمشهر جنازه ی یک دختر می افته دست دشمن و بعثی ها جنازه را به یک تیرک می بنند که بلند بوده و دقیقا مقابل چشمای جونای رزمنده

تکاور های نیروهای زمینی ارتش این بی حرمتی را به جنازه ی ناموسشون تاب نیاوردند

سه نفر برا آوردن جنازه شهید می شوند

این یعنی غیرت

این یعنی غیرت حیدری که یه جوون دیگه از جنس زمان ما برای محافظت از ناموسش جلو چشمای ما پرپر شد

واین یعنی بی غیرتی محض که ما قدر خونشون را ندونیم

این یعنی بی غیرتی که ما بی توجه به اطرافمون زندگی کنیم

این یعنی بی غیرتی که پول بگیریم و تو فتنه ی اجنبی شرکت کنیم یا این که چشممون را ببندیم و با اونا همراه بشیم تا هنین جوونای از گل زیبا تری که برای ما جان خوپشون را به خطر می اندازند را تو هنگام پاسداری از راه ولایت بزنیم و بکشیم و مجروح کنیم چرا که دارند درست عمل می کنند 

و این نهایت بی غیرتی است که فرزندان شهدای عزیزمان را ، جانبازان گرامیمان را ،رزمندگان خوش غیرتمان را و حتی خودشان را مورد آماج حرف هایی دل آزار و تهمت هایی ناروا قرار دهیم ،این نهایت بی غیرتی است

فاطمه سلیمی   متخلص به آوا 

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

امشب همه یک صدا داشته باشیم



امشب... اولین شب قدر است....بیایید تنها یک شب فقط برای فرج مولا دعا کنیم...

فقط یک شب از سه شب قدر ...

دو شب مال خودتان یک شب همگی دست به دعا شویم که آقا دیگر بس است دوری تو

خود را به ما رسان

که اگر تو خود را به ما نرسانی ، ما هیچگاه به تو نمی رسیم...

بیایید تمام اشک ها را امشب فقط برای فرج او خرج کنیم

تمام دست ها را فقط برای فرج او به آسمان بلند کنیم

تمام قرآن ها را فقط برای خواستن فرج او وبر سر بگذاریم

تمام ائمه فقط برای فرج او واسطه قرار دهیم

فقط یک شب مخلصانه با قلبی آکنده از فقر و نیاز و غم فقط او را طلب کنیم

بیایید پیمانی دوباره ببندیم امشب و بیعتی دوباره با مولا

که ای مولای ما ، ما آن کوفیانی نخواهیم بود که نامه نوشتند و هنگام عمل کنار کشیدند...

پیمان ببندیم که سربازی باشیم برای ولایت ، برای آقا ، برای منجی پسر بانوی دو عالم که دنیا به خود ندیده باشد

بیایید پیمان ببندیم که سرباز واقعی باشیم،تسلیم تسلیم،بدون چون و چرا همچون علمدار کربلا

بیایید یک شب و تنها یک شب منتظر واقعی باشیم.....



این پیام را به هر کسی که می شناسید ارسال کنید تا همگی امشب یک صدا بخواهیم فرج مولا را ، امید که این جمعه آخرین جمعه ی بدون مولا باشد......

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

حال و هوای این روز ها


این روز ها از گوشه کنار شهر و در اخبار می شنویم تهدیداتی را بزرگ تر از دهان یاوگویانه ی تهدید کننده ی آن

آین روز ها شاید صداهای بمب گذاری در گوش ما می پیچد شاید از ترس

این روز ها شاید باید بیشتر قدر سربازان گمنام را بدانیم

شاید تا دیروز می گفتیم چرا مدافعان حرم

چرا ما باید در سرزمینی دیگر بجنگیم

شاید هزاران سوال و حرف باشد کنار گوشه کنار ذهن ما

شاید این از زمان فتنه شروع شده باشد که می گفتند 

نه غزه نه لبنان جانم فدای آیران

اما حالا کمی بیشتر بیندیشیم

اگر الان تهدیداتی می شنویم و اقداماتی ناکام ، اگر قرار بود سربازان جان بر کف ایرانی در سوریه نمی جنگیدند،مگر چقدر ثوری ها می توانستند مقاومت کنند؟؟؟

اگر آن ها آنجا نمی جنگیدندالان در مرز ها ما می جنگیدند و تنها در حد یک تهدید نبود بلکه الان صدای انفجار در کوچه خیابان ها شنیده می شد و امنیت ما چندان مناسب نبود

شاید اگر اینقدر جان برکف برای امنیت ما نمی جنگیدند شاید این چند عملیات تروریستی با چنان تجهیزاتی ، خنثی نمی شد

شاید این همه شهید نام کوچه و خیابان  را مزیین نمی کردند

شاید این همه کودک خرد دست نوازش بابا را هنوز حس می کردند

شاید هنوز این کودکان صدای داستان خواندن بابا را در کنار تخت می شنیدند

شاید هنوز بوسه ی گرم و شیرین بابا را می چشیدند

شاید هنوز با هر صدای دری از جا می پریدند تا به محض ورود خود را در آغوش خسته اما گرم پدر بیندازد

شاید هنوز چشم زن جوان به اشک نمی نشست که همسرم......

شاید هنوز  زنی که تازه لباس عروس به تن کرده ، لباس عزا به تن نمی کرد

شهدا شرمنده....

سربازان گم نام امام زمان شرمنده....

شرمنده که به جای تشکر از شما با زبان هایمان تیر های زهر آگین نشانه رفتیم به قلبتان

شرمنده ..

سر افکنده آیم.....

اگر جنگ به لب مرز ها برسد گمان نکنم ما کسی باشیم که به جنگ برویم

اما شاپرک های قلب من هر روز و هر ساعت به سمت شما می آید

و هر ساعت دلم می خواهد در کنار شما بجنگم 

اما شرمنده ام ، شرمنده ام از این که این قدر ناقابل و ناتوانم که کمکی نمی توانم بکنم جز آن که دست های کوچکم را برای دعا ،  برای سلامتی  شما بلند کنم

نویسنده: فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

دومین دیدار



هر لحظه را هزار دل به ثبت آمد

هر لحظه چشم ها به وجد آمد

تا دیده بیند آن رخ ماهت

 هر در هزار بار به جستو جو آمد

دوباره آمدی این بار از دری دیگر

ومن به شوق دیدنت دوباره آمدم با سر

شدم چو یک گلبرگ یاس بی وزن

پریدم و زود رسیدم به یک صف اول

نشسته بر دوزانو و چشم ها به رخت

که شکر خدا دوباره دیدمش آخر

زدیدنت به دلم شور می دوید

ز خنده ات به رخم قطره ها غلتید

تو در میان همه حافظان تنت 

خودت محافظ صد ها نفرشده ای

برای تو صد ها نفر فدا شوند

جدا ز دین و مذهب و آیین و هر رسمی

این بار دوم است که به شوق تماشایت

با سر به جای پا به طوافت دویده ام

بیشتر دیدمت اما نشد دلم راضی

چه کسی شده از دیدنت تا به حالا سیر


نویسنده: فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در انتظار تو


در انتظارت همه ایستاده ایم به پا 

تو از کدام سو به جمع ما آیی؟؟

همه به پا و همه چشم ها به در 

که روی ماه تو ، یک لحظه چشم تر

همه در انتظار تو در قیام و تو خندان

ز خنده ات شکر آید همه جانان

قدم نهادی زمین و آمدی داخل

ببین چه شور و صدا پر شود جهان مرا

به دست و دل خند تو فدا کنم جانم

دو چشم و دیده ما را صفا دهی جانم

زمان اندکی بود آن لحظه ی دیدار

ولی ببین که مرا روزها ست شوق آن پرواز

دلم به دیدن رویت پرد از این دیوار 

چی می شود اگر این بار

بینمت تو دست در دست او داری

خدا بود این آخرین خواستار

شنو تو این آخرین آوا

رسان فرج را و لحظه ی دیدار


نویسنده: فاطمه سلیمی متخلص به آوا

متأثر از مطلب قبلی (نماز خاطره انگیز)

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️