🌹

هو سمیع

.

#قسمت_نهم

.

تلفنم زنگ خورد

یه شماره ی آشنا ولی غیر منتظره

جواب دادم

- کی تاحالا اومدی تهران و خبر نمی دی بی معرفت

- پر رو نشو هااا من باید خبر می دادم یا تو خبر می گرفتی

- بیا الان دارم خبر می گیرم دیگه

حالا کجا هستی

- پی نخود سیاه

- آفرین منم می خوام سر راه یه کیلو هم واسه من بگیر

- رو که نیست سنگ پا شیرازه

- آخ گفتی دوتا سنگ پا هم بخر

- نه بابا کیلو کیلو دارید خودتون

- مسخره نشو دلم واست تنگ شده پاشو بیا ببینمت

- هر کی می خواد خودش بیاد ببینه منو والا

- کوفت ... بگو خب کجایی بیام

- ناکجا آباد وسط خیابون و بیابون

- بمیری که اینقدر اذیت می کنی

- خودت . من جوونم دلت میاد ناکام برم

- بریم ناهار بیرون

- مگه تو شوهر نداری اون بدبخت چی کار کنه که همش باید غذا مونده بخوره

- اون بدبخت وضعش از من و تو بهتره رفته ماموریت بهش داره الان خوش می گذره

- باشه بابا بیا بریم ناهار اما بگماااا مهمون تو ایم

- کوفتت بشه ولی باشه جهنم و ضرر

- نوش جونم میشه - کجا بریم

- بیاد قدیم ها بیا نزدیک دانشکده

- باشه پس میام انقلاب از اونجا هر جا خواستی می ریم

- باش یه ساعت دیگه می بینمت

- بوس بوس فدات

- فدا مدات بای


یک ساعت خیلی زود گذشت 

توی راه پیاده قدم می زدم و به این فکر می کردم تو این بلوار که اسمش رو گذاشته بودیم مسیر سبز چه اتفاقات خوبی رخ داد 

و چه خاطرات بدی رقم خورد که باعث شد از این مسیر متنفر بشم

گاهی فکر می کردم خیلی زود یادم می ره

اما الان می بینم هنوز به همون شفافی توی ذهنم هستن

میدون انقلاب هنوز هم خیلی شلوغ بود

بالاخره پیداش کردم

زهره بود 

تنها دوست صمیمی خوابگاه که جلوش تقریبا خود واقعیم بودم

دوست زیاد داشتم اما با وجود اینکه در ظاهر برون گرا بودم در باطن به شدت درون گرا هستم

هیچ کس به من واقعی دسترسی نداره حتی خانواده ام

همیشه در ظاهر شاد و خندون و پر سر و صدا و هیجان بودم حتی در غمناک ترین لحظات زندگیم

هیچ وقت هیچ کسی رو واسه درد و دل نداشتم

و حتی نمی تونستم با کسی غیر از خودم درد و دل کنم اما سنگ صبور همه بودم

یادمه فقط یه بار خواستم دردو دل کنم با صمیمی ترین دوست دوران دانشگاهم 

خیلی زود پشیمون شدم از بازخورد ها

تصمیم گرفتم مثل همیشه تو خودم باشم

آخه من واقعی پذیرشی نداشت واسه هیچ کس چون هیچ کس توقعش رو نداشت یا شاید هیچ کس دلش نمی خواست بپذیره 

تا جایی که اگه خود واقعیم می شدم و پروفایلم تو فضای مجازی و یا پست اینستاگرامی می گذاشتم از طرف خانواده باز خواست می شدم که این چیه پاکش کن


#راحیل

#در_این_حوالی

#رمان #ایرانی #سرگرمی #مدرن #متفاوت