🌹

بسم رب الشهدا .

#قسمت_سوم

.

راستش.... راستش.....

_قبول نشدی؟

مهم نیست 

کم کم آماده شو می ری آلمان حقوق می خونی

بیشتر چشمام گرد شد

_حقوووووق

_اره حقوق 

دوست نداری نقشه کشی ساختمان

_نه قبول شده ام 

_چی قبول شدی؟

مطمئن بودم می کشتم

با کلی من من شروع کردم حرف زدن

_راستش علوم قرآنی قبول شدم 

سکوت شد می دونستم مرده ام

_نمی ری... همون که گفتم

دختره ی احمق چرا این رشته رو زدی 

ماه دیگه می ری آلمان

_ولی...

_ولی نداره حاضر شو هر چی می خوای برای رفتن حاضر کن


می دونستم بیفایده است

می دونستم زندگیم با زور و اجبار اونه و خلاصی ندارم

اما من نمی خواستم برم 

چرا باید آخه .... چرا باید داره


چرا نمی تونم واسه زندگیم تصمیم بگیرم


دلم برا خانواده نداشته تنگ نمی شد اما نمی خواستم وسط مردم غریبه باشم 

نمی خوام هر روز با آدم های غریبه روبه رو شم با یه زبون عجیب تر از خودش با نگاه های متفاوت

خداااااااا

یه بار فقط کمک کن


#راحیل

#رنگ_فراموشی


#رمان  #عاشقانه #مدرن #ایرانی #دهه_هفتادی