قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

۵۴ مطلب با موضوع «خط خطی های راحیل :: رمان در این حوالی» ثبت شده است

در این حوالی، قسمت چهل و چهارم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_چهل_و_چهارم

.

با سکوت من پلیس با سجاد رفتن بیرون

 

فردای اون روز سجاد اومد اما زمان فیزیو تراپی 

همراه من اومد توی سالن 

من تمایلی به انجام تمرینات نداشتم

سجاد اصرار می کرد و من نا امید

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت چهل و سوم

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_چهل_و_سوم

.

دفتر نقاشی رو برداشتم شاید میخواستم منم داستان خودم رو نقاشی کنم 

عکس تصادف یه موتور با ماشین رو کشیدم از شدت گریه دفتر خیس شد 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت چهل و دوم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_چهل_و_دوم

.

تو این یه هفته جلسات فیزیو تراپی تاثیری نداشت

شایدم چون معلول شدن رو پذیرفته بودم تاثیری نداشت

چون نمی خواستم

دچار افسردگی شدید شده بودم

با کسی نمی تونستم صحبت کنم

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت چهل و یکم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_چهل_و_یکم

.

چرا ما آدمااینطوری هستیم تا چیزی رو داریم قدر نمی دونیم وقتی از دستش می دیم تازه می فهمیم چی داشتیم

خدایا قول می دم از این به بعد حتی واسه نعمت خندیدن و اشک ریختن هم شکر گزار باشم،فقط پاهام به من برگردند

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت چهل ام

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_چهل

.

بیدار شدنم با شنیدن صدای تند شدن بوق دستگاه همراه بود

پرستار اومد سمتم

نور اتاق چشمام رو اذیت می کرد

تند تند پلک می زدم

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت سی و نهم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_سی_و_نهم

.

چرا یه نفر رو می تونن اینقدر ساده بکشند

چرا اینقدر دردسر درست کردم

اینجا کجای دنیاست

 عصبانی،ناراحت با احساس گناه از قبرستان بیرون زدم

یه موتور با بیل کناری گذاشته شده بود 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت سی و هشتم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_سی_و_هشتم

.

چند تا از بچه ها رو به شدت زده بودند و یکیشون هم چاقو خورده بود

حال یکیشون وخیم بود

گریه امونم رو بریده بود

نمی دونستم چی کار کنم

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت سی و هفتم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_سی_و_هفتم

.

- کدوم خواهری می گذاره داداشش تو جهل بمونه اما آسیب نبینه

بمیرم تو بیداری و معرفت و با شرافت و انسانیت بهتره یا در جهل زندگی کنم؟

باور کن همه یه جور نیستن

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت سی و ششم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_سی_و_ششم

.

دستاش سوخته بود

به خاطر من

خانه ی بهداشتی که با هزار بدبختی ساخته شده بود حالا خاکستر شده بود اونم به خاطر من

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

در این حوالی، قسمت سی و پنجم

 

🌹

هو سمیع

.

#قسمت_سی_و_پنجم

.

ابو سعد خنجری که زیر شال کمرش به نماد بزرگی می گذاشت رو کشید

- این شیطان رو باید همین جا کشت

فاصله ی چندانی نداشتیم تنها به اندازه ی یه قدم و یک دراز شدن دست

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️