قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

۴۵۸ مطلب با موضوع «خط خطی های راحیل» ثبت شده است

تلنگر

خوب قراره  یه آلبوم عکس درست کنیم 

عکس هایی که شاید یه تلنگر باشند بنابراین ما تو این زندگی کوتاه دنیا

می توانید شما هم برای من عکس بفرستید تا برای بقیه به اسم خودتون نمایش داده بشود

برای استفاده از این آلبوم باید از قسمت منو سایت یا موضوعات تلنگر را انتخاب کنید

😇😇😇😇😇😇😇


۱۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰

از خنده اش به جام دلم،آب،قندشد

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
آوای نای

آوای نای


دلا تا کی در این دنیا گرفتار تب و تابی

وتا کی گیر این دنیای تو خالی

چرا این قدر درفکر  شهرت و مالی 

و تا کی در گذار این مراسم های بیماری

بگو تاکی به دنبال سخن های عوامانه

 و تاکی در حصار این حوس های خرامانی

بگو کی خسته می گردی از این رفتار  دور از عقل 

و کی آسوده می گردی ز بار این گنه هایت

دلا کی همسفر گردی به راه و رسم این عشاق

بگو کی می روی میدان به رسم عاشق لیلی

بگو کی می شوی چون شیر 

کنی خاک هر چه نامرداست  در این دنیای نامردی

بگو کی می شوی عباس برای خواهر عباس

بگو کی میروی میدان برای کشتن دشمن

ببین آن قتله گه آن خیمه ی زینب 

ببین پیراهن خونین،ببین شیرخواره اش اصغر

ببین یک کربلا دیگری آمد پدید،ای دل به پاخیز

همه یاران زهرا رهسپارند ، دل به پاخیز 

ببین عشاق مولا گرد هم  آیند

ببین عباس رفته است از دنیا،شهید است

ولی طفلش همی در اشک و آه است

ببین راه به خون گریاندنش را 

چگونه خون کنند کوچک دلش را

ببین مردم که باپول هم ارز کردند

دو دست و دیده ی عباس مارا

ببین خون گریه ی همدرد جانش

که در اوج جوانی بیوه گشته است

دلا برکن زاین دنیای نامرد

که خون همرهان عشق، پول است

گمان مردمش پول و غذا پول و زمان پول است

دلا برکن از این مردم که قدر خون پاک عاشق زینب نمی فهمند

دلا برکن ازاین قومی که تنها  پیکر عباس را هم نمی فهمد

و می رانند تن بی جان او از قبر خالی 

و تنها تر کنند آن کودک در اشک تنها مانده اش را

و می گیرند ز او حتی همان خونین تن بابا

دلا برکن که این جا راه و رسم دل° بر افتادست

ودیگر هیچ کس رسم مردان را نمی داند

کسی دیگر نوازش را نمی داند

تبسم های مردانه نمی داند

کسی حتی حرم ها را نمی فهمد

کسی دیگر لبان خشک عباس را نمی فهمد 

صدای حنجر اصغر نمی داند

دو دست غرق خون عباس را نمی بیند

کسی دیگر همان سیمای اکبر را نمی بیند

تن رنجور سجادش نمی بیند

دل لرزان آن دخت سه ساله رفته از یاد 

دلا زین جا برو این جا کسی آوای نای تو نمی فهمد


نویسنده : فاطمه سلیمی    متخلص به آوا 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️
رسم خدایی

رسم خدایی


خواستم تنها بمانم

تنها شدم اینک وتوهستی پیشم

شاید این رسم خدایی است 

که تنها نگذارد بنده

چقدر رسم قشنگی است ، خدا ممنونم

دلم اینک آتش

ذهن مملو از اهداف بلند

ودر این تاریکی

راه گم کرده منم

و تو فریاد برس بنده ی خردت

که همه دست تمنا است به سویت

برسان نور ز سر چشمه ی جود

برهان دست گرفتار غرور

بنما ره به سر آغاز جمال

که تویی راهنمای ملک و حور

بنما ره که رسم منزل تو

بگشا ره که پر از دام و تل است

ومن این جا نگذاری تنها

که مراد از ره و راهم همه توست

که اگر حاجت و راه است ، 

همه  مفهوم تویی تو

که اگر راه وصال است

تویی یار و تویی جام و تویی جانم

که اگر مقصد و مقصود بود

همه بر وفق مراد تو خدای من بی رنگ و ثبات است،خدا

بده یک ذره ثباتم که ز این خط صراط

نروم برون و مانم به ثبات

برسان من به همه مقصدو معبود که من محتاجم

برسان من به وصالت که ز دوری رخت بیمارم

نکند دور کنی ان نگهت از رویم

که بسوزد همه آفاق به آه دل بی تاب نگاهت

مرو از قلب من اینک هرگز

که زنور همه ذاتت دلم اینک زنده است

و به پاس تو همه می تپد اینک

که بگوید با شرم

که خدا با همه ی کوله  و بار گنهم 

دوستم داری تو؟؟

چه سوالی مگر آن ایزد رحمان 

می شود مهر و محبت ز یادش برود

ای خدا دوستت دارم ، می گویم باز

همه ی جان وجهان بشنود اکنون

که خدا دوستت دارم نرو از پیش من هرگز


نویسنده : فاطمه سلیمی     متخلص به آوا 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️
مادر

مادر

قطره اشکی افتاد

شاپرک رقصان گفت

دل لرزان زمان است که میریزد چند

گفتمش دل لرزان زمان؟

شاپرک گفت که این اشک ز رخ روح جهان است عزیز

گفتمش روح جهان کیست

 بگو زود به من

گفت آن است که شب تا به سحر بیدار است

که مبادا نکند پاره کسی خوابت را

و ز دوری رخت الان هم

غرق در اشک و غم است عالم را

برو و روی بنه بر دستش 

و ببوسش یک چند

بنشان یک شکر خنده به رویش اینک

که جهان فرش قدم های همان مادر توست


نویسنده : فاطمه سلیمی    متخلص به آوا 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️
قلم

قلم

قلم چرخید وچرخید ، هر رهی رفت

مرا بازی بداد و هرکجا رفت

قلم با شور صاحب جان بگیر

و عقل از نور ایمان ،نور گیرد

مرا افسون این دوران نباشد

مرا دردی است باجانان خدایم

ز روز اول گیتی جدا شد

نیم زان بستان و نیزار و فضایت

ولی هاشا که دل در گیر او نیست

دلم در گیر و دارست فریاد رس نیست

خدایا فریاد رس باش ما را

که این گیتی به جز بازی نباشد

به جز زاری نباشد

خدایم فریاد رس باش 

که در راه تو باشم

قلم از عمق جان اید ولی باز

خدایا جز برای تو نباشد


نویسنده: فاطمه سلیمی  متخلص به آوا 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

یه حرف دوستانه

📢📢📢  توجه توجه(حتما بخونید)

سلام دوستان 

اینجا قراره حاصل قلم هایمان را به اشتراک بگذاریم

مطالب قرار داده شده در این سایت به جز مطالبی که ذکر شده باشد متعلق به بنده است

این که بگم کپی کردن پیگرد قانونی داره دروغی بیش نیست

اما خواهشا بدون ذکر نام نویسنده کپی نکنید چون یه دزدی فرهنگی حساب می شه 

حتما شما هم می فهمید که چقدر دردناکه وقتی کسی چیزی که مال شماست را از شما بگیره ؟؟؟

امید وارم از خوندن مطالب لذت ببرید

راستی شما می تونید مطالب و دست نوشته های خودتون را برام بفرستید تا به اسم خودتون منتشر بشه 

😍😍😍😍😊😊😊😊😊


💠بنا بر یه اصل ساده و قدیمی: 

                                             دنبال کنید تا دنبال شوید    😄😄😄😄😄😄😄😄😄

۸۹ نظر موافقین ۲۵ مخالفین ۲
راحیل بانو🤷‍♀️
گاهی دیدن عکس شهدا لازم است

گاهی دیدن عکس شهدا لازم است

شهید گمنام


دیدن پیکر های به خون غلتیده و آرمیده ی آن ها لازم است …

گاهی لازم است دیده شود آن که در قنوت نمازش عاشقانه و عارفانه پر می کشد …

گاهی دیدن عکس شهدا لازم است …

شاید شرمندگی از خون آن ها و معصومیت و مظلومیتشان ، وجدان بعضی را بیدار کند…

ای وجدان من ، آیا بیداری ؟؟؟

آیا می شنوی فریاد ها را ؟؟؟

آیا می بینی آنچه را که ناپسند است و پسندیده می خوانند و بدان افتخار می کنند ؟؟؟

ای وجدان من ، اگر خوابی لحظه ای بیدار شو …

بیدار شو و خود را از این ورطه ی غفلت بیرون کش که این جا ، جای وجدان های خاموش است و جای روح های خاکمال شده …

بیدار شو …

بیدار شو و ببین آنچه می گویم و نمی گویم…

می بینی چه زیبا باطل را حق و حق را باطل جلوه می دهند !!!

می بینی چگونه مردم را در عین هدایت به بی راهه می کشند !!!

می بینی مقاصد خود را چگونه به دین و انقلاب نسبت می دهند !!!

می بینی چگونه حرام را حلال کرده و حلال را حرام می کنند !!!

آیا تو واقعا می بینی چگونه حرف های نه ائمه و پیامبر که در آن زمان نبودیم ، حرف هایی که خیلی نزدیک تر گفته شده ، همان حرف های معمار کبیر انقلاب را نادیده می گیرند و تحریف می کنند ؟؟؟

مگر نه آنکه امام خمینی (ره) گفتند آمریکا شیطان بزرگ است و رهبر ملت ایران ، امام خامنه ای گفتند ما به آمریکا اعتماد نداریم…


پس چگونه است که شیطان را در آغوش می کشند و با آن دست می دهند ؟؟؟


می بینی …

پس چشم باز کن …

چشم باز کن ، نه چشم سر …

چشم بصیرت باز کن …


آیا می بینی که گرگ ها در لباس میش در آمده اند و پنجه های خونینشان را در توده ای پنبه کرده اند و پیش آمده اند ؟؟؟

می بینی آن هایی را که به ظاهر و برای خودنمایی ، چه راحت با پنجه های گرگ دست دوستی داده اند و چه راحت همه را و همه را رها کرده اند برای آنچه می خواستند ، به کام خود و به اسم بقیه

می بینی دنیا چه شده ؟؟؟

رهبر حرف از انتقاد می زند ، در دانشگاه ها تریبون آزاد برپا می شوند

رهبر می گویند دانشجو ، دانشجویان سر می دهند به پای حرف رهبرشان.

رهبر می گویند دانشجو باید مشارکت کند ، جوانان امید این سرزمین اند و جوانان به راحتی در جلوی ایشان از همه چیز دم می زنند و انتقاد می‌کنند ، انتقاد سازنده .

نه مثل آنان که به این دولت و آن دولت ، این کار و آن کار  انتقاد می کنند ، بی هیچ جایگزین و پیشنهادی .


ببین و یادبگیر ای روح من ، وجدان من و ای عقل من …

تو که می دانی وقتی دیدار صمیمی مقتدا و دانشجویانش است ، چقدر ارام می شوم که آری ، کسی هست که واقعا می بیند و حرف ما را شنود و چقدر به آن دانشجویان غبطه می خورم

اما ببین کسانی که بی اعتقاد فقط بر حسب ظاهر دم می زنند که انتقاد کنید ، چگونه معتقدین را سرکوب می کنند !!!

می بینی بعضی چگونه ملت ما را کوچک می شمارند و عزت یک ملت را زیر زانوهایشان روی زمین در مقابل یک نالایق خورد می کنند در حالی که یک ندی رهبر زمین و زمان را به لرزه در آورده و بر تنشان لرزه می افکند

می بنینی چه مقتدایی داری …

می بینی چه رهبر فرزانه ای داری …

می بینی چه گرگ هایی در پی اویند …

و می بینی چه نقشه هایی برایش می کشند ؟؟؟

پس ببین و بشنو سخنانش را ، بشنو رهنمود های هدایتش را که اوست نایب بر حق که کشتی انقلاب را به مقصد، هدایت می کند…

 

نویسنده : فاطمه سلیمی    متخلص به آوا

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️