بی مقدمه می گویم چرا که هیچ مقدمه ای نمی تواند چون او باشد .
۱۳ سال داشت اما در میان عرب و عجم رشادت و شجاعت او را هیچ کس نداشت که چون او بدون زره در مقابل ده ها هزار نفر بایستد
۱۳ سال داشت اما کسی یارای عرفان و روح بلند او نبود که در تاریکی شب ماند کنار عمو و شهادت طلب کرد و آن جمله ی معروف که زمزمه ی جوانانی شده است که چون او دل به دریا می زنند و در دل طوفان ها پابرجا می مانند و خم به ابرو نمی آورند. سر می دهند اما ترس به دل راه نمی دهند .
آری ۱۳ ساله ای که رهبر شد برای حسین فهمیده ها.
قاسم تو را هرچه بگویم کم است که تو بزرگ تر از هر آنی که تصور کنم . آخر بینهایت در ظرفی محدود کجا جا شود .
قاسم از عمو چه دیدی در آن ۱۱ سال که هیچ کس ندید آن را که اینگونه جان را سپراسلام کردی؟
چه کردی که عمو دلبندش را اذن میدان داد؟به پایش افتادی و و با اشک چشمانت التماسش کردی؟
تاریخ در وصف تو حیران است قاسم .
لحظه ای نمی توانم مصائبت را تصور کنم . ضربه ی شمشیر به سر، ضربه ی سنگ ها به تن . چقدر می توان سنگدل بود که ماه رویی چون تورا به ضرب سنگ آزرد.
آنها نه شیطان بودند و نه حیوان چرا که هردو از آنها بالاترند.
قاسم اسطوره شد برای تاریخ و روزگار. اسطوره ی رشادت و شهادت . نماد ولایت مداری تا لحظه ی آخر.
قاسم معنای واقعی تا آخرین نفس است .
قاسم ذره ذره عشق خداست که شمیر در هوا می گرداند و رجز می خواند و هم چون برگ های خزان دشمنان را به خاک می کشد.
قاسم موقع رفتن که پایت به رکاب نمی رسید و زره اندازه ات نبود چه شد که در چند ساعت میدان هم قامت علی اکبر شدی؟
فاطمه سلیمی متخلص به آوا