قلم سرا

خط خطی های راحیل بانو

۶۸ مطلب با موضوع «خط خطی های راحیل :: نوشته های دل من :: دل نوشته» ثبت شده است

چه خوبه که هستی‌.‌..


خدایا چه خوبه که هستی
چه خوبه که همیشه هستی
چو خوبه اختیار داریم و جبر نیست اما باز تو هستی
چه خوبه که مصلحت تو بالاتر از اختیار ماست
چه خوبه که حواست به اختیاری های ما هم هست
خدایا چه خوبه که هستی و چه خوبه که خدای منی
چه خوبه که هستی و هدایتم می کنی بی آن که طلب کرده باشم
راستی خدایا خسته نشدی از بنده ای چون من
اشتباه در پس اشتباه
خسته نشدی از پذیرش های دوباره و دوباره
خسته نشدی از فراموش کاری هایم
خسته نشدی که از سوی تو دور می شوم و سیلی خورده و زار به سویت باز می آیم
خدایا چه خوبه که هستی تا قلبم را در آغوش کشی و جانم را آسوده کنی و راهنمایم باشی به سوی خودت
خدایا چه خوبه که هستی تا در این نمکزار گناه دنیا آب حیاتی به من رسانی که سیرابم کند
چه خوب شد که تو هستی تا شر را که در لباس نیکان خود را می نمایاند نشانم دهی و حجابش برداری تا خود را نمایان کند
چه خوب شد که تو هستی تا دستم را بگیری که در چاه نیفتم
دست منی که آنقدر سر به هوا و بازیگوش هستم که هر کجا سربزنم
اما تو چه خوب خدایی هستی که این دخترک بازیگوش را در آغوش مهر می کشی و سپر می شوی که آزار نبیند و غلط نرود و احساسش را محافظت می کنی که تنهایی را نچشد و تاریکی او را فرا نگیرد
چه خوب خدایی هستی که اشتباهی های زندگی ام را پاک می کنی و خودت را میهمان تمام زندگی ام می کنی تا یادبگیرم درست زیستن را
چه خوب خدایی هستی هر چند که بنده ی خوبی نیستم
خدای خوب من بمان که بدون تو در این باتلاق زندگی لحظه به لحظه بیشتر فرو خواهم رفت

خدایا بمان
آغوش احساساتم ، لبخند شادی هایم ، مانوس غم هایم، محرم اسرارم
اصلا خدا فقط خدایم باش برایم کافی است


فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

تولدت مبارک ای نا آشنا...🌹🌹🌹


امروز می خواهم کمی متفاوت بنویسم
کمی متفاوت تر از همیشه
شاید امروز تولد کسی باشد
شاید امروز تولد شهیدی باشد ، هر چند گمنام در گوش جهانیان و یا مفقود
نمی دانم ولی شاید تولدش امروز باشد
ای شهیدی که نمی شناسمت ندیده امت و شاید هرگز نشناسمت چه شخصیتت را چه بزرگی روحت را چه هدفت را ... تولدت مبارک
می دانی در این سرزمین آشنای نا آشنا در این دنیای بی فرجام انسان ها ، در تولد افراد زندگی آرزو می کنیم سلامتی و شادی را
اما برای تو چه آرزو کنم که زندگی ات را سلامتی ات را و شادی ات را برای برآورده شدن آرزوهای ما برای دوستانمان فدا کردی
برای تو چه آرزو کنم؟
برای اموات محشور شدن با ائمه و قرین رحمت خدا شدن را آرزو می کنیم اما تو در همان اول به آغوش خدا شتافتی
پس برای تو چه آرزو کنم
نه... هر چه فکر می کنم نمی شود
بگذار جور دیگه ای آرزو کنم...
بیا به عنوان هدیه ی تولدت آرزویی بکنم که خودت باید واسطه اش باشی
آرزو می کنم که روزی انسانیت را به معنای واقعی درک کنم ، اسلام را هم چون تو بشناسم ، خدا را چون تو از رگ گردن نزدیک تر ببینم
در صحنه ی سختی ها هم چون تو در صحنه ی جنگ خدا را یابم و زیبایی اش را
کاش مرگ را چون تو به سخره گیرم
کاش لبخند خدا را به دنیا ارج نهم
اصلا کاش ذره ای از معرفت تو را دریابم
نمی دانم..
تولد تو است اما من چیزی برای هدیه کردن ندارم... ولی تو چرا
بیا و از بهترین ها هدیه ام کن
می گویند رفیق شهید داشته باش تا شفاعت کند نامه ی شهادتت را و آدمت کند
در این روز هایی که همه یک به یک چه خط شکن و چه ستون پنجم و چه مدعیان در سیاهی قدرت و ثروت و مقام رنگ می بازند و غرق می شوند و دنیا را به دوش می کشند ، دستم را بگیر تا دست تو باشد که دستانم را لمس می کند و اجازه ندهد دستان دشمن را بگیرم و خود را در پس ترس ها مخفی کنم
ای شهید بیا و دوست شهید من باش و نامه ی شهادت من را شقاعت کن و امضای سرور شهیدان را برایم بگیر

#التماس_شهادت
#شهید_نشی_می_میری
#فاطمه_سلیمی
#آوا

۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

دایرکت آزاد...!!!



گاهی وقت ها می رسه که آدم منتظر یه نفره... .

اون  موقع است که با هر صدایی که از گوشی می شنوه به سرعت خودش را می رسونه سمتش... .

حالا اگه خیلی منتظر باشه گوشی را می گیره دستش و از خودش جدا نمی کنه 

اما نمی دونم چرا الان وضع برای یه نفر فرق کرده

هر روز پست می گذاریم که بیا ... دلمون برات تنگه ... دنیا بی تو هواش سرده ... و این جور پست ها بعد وقتی پیام می ده کسی جوابش را نمی ده

جای تعجب داره خوب... .

می گه دین ،نماز ،انسانیت ،استقامت، ایستادگی، خودسازی ،جهاد ،ولایت و غیره

کلی چیز ساده ... .

اما کسی جواب نمی ده

گاهی وقت ها می گه ... بیا فقط به آغوش خدا برگرد بقیه اش با من .... وساطتت با من 

باز هم جوابی نمی گیره

اینقدر تو بیخیال می مونی که اون شب و روز جای تو برای تو دعا می کنه

اما این همه ساله داریم پست می گذاریم بر گرده یه بار هم دایرکت جواب بدیم چی می شه؟

فقط منتظره همه ی آدم ها بیاند و بگند آقا نیازت داریم فقط همین

اون وقت از توی این همه آدم، ۳۱۳ نفر فقط برند دایرکت بگند همه جوره اش را هستیم ... پات ایستاده ایم


همین

خیلی سخته 

خیلی سخته که انسان باشیم و بین خودمون و بقیه ی موجودات فرق بگذاریم

حتی اون گنجشک سر دیوار هم خدا را صدا می زنه

خیلی سخته تو روز ۳ بار خدا را صدا بزنیم


چی شد که ما این جوری شده ایم

برای لایک کردن پست های یه نفر اون طوری می دویم و اگه فلان شخصیت فالومون کنه خودکشی می کنیم ولی حواسمون به دایرکت های یه نفر که مدام می گه امت من ... عزیز من ... پاره ی وجودم... نیست

چرا؟؟؟؟

یه کم با خودمون فکر کنیم...

امام زمان را تنها نگذاریم و بعد غروب جمعه بگیم این جمعه هم گذشت نیامدی

امام که می خواست بیاد ... .

اما هر چی پیام داد خونه هستید تو رد کردی و جواب ندادی... .

مثل اینه که زنگ برنی به یکی بگی دارم میام خونتون بعد بگه من دارم می رم بیرون اما خواستی بیا ... تعارف نکنی هاااا... .

بیایید حداقل به اصل خودمون برگردیم و اگه دین نداریم لااقل آزادمرد باشیم 

#فاطمه_سلیمی 

#آوا

#خودمونی_طوری

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

تنها تنهای وجود تو و دلتنگ نگاه های مهربانانه ی تو ام...



اگر از تنهایی می نویسم ، اگر از دلتنگی می گویم این بدان معنا نیست که محتاج حضور کسی هستم... .

من محتاج حضور بیشتر کسی هستم که تمام هستی بسته به اوست

اگر از دلتنگی می گویم برای آن است که در انبوه روزمرگی ها دلتنگ خدایی می شوم که هست از همه چیز بیشتر و در لابه لای این همه دل مشغولی کمتر می یابمش

اگر از تنهایی می نویسم برای آن است که او بیشتر مرا دریابد و در خیل گرفتاری های خودساخته رهایم نکند هر چند می دانم که رها نخواهم شد

برایش می نویسم گرچه می دانم از رگ گردن به من نزدیک تر است...

.

.

این روز ها همه کمی تنها تر شده ایم و در میان این تکنولوژی گم شده ایم 

تنهاییمان هزاران علت دارد اما خواهر من ،  برادر من ،تنهاییت را با کسی در پشت این همه دیوار و فاصله قسمت نکن. 

جار بزن تنهاییت را اما با کسی که نمی دانی لیاقتش را دارد یا نه شریک نشو. 

جار بزن و از آن برای خدا بگو خدا خودش آن را به بهترین شکل پرمی کند. 

اصلا به جای تمام لحظه های تنهایی خدا را در پازل هایت قرار بده 

خدا در همه جا و همه زمانی جا می شود و آنقدر تو را زیبا پر می کند از خودش ، که هیچ شریک و راز داری نمی تواند هیچ مونس و غمخواری نمی تواند

خدا تو را به خودش و خودت باز می گرداند.


خدایا دستم را بگیر که تنها تنهای وجود تو و دلتنگ نگاه های مهربانانه ی تو ام


#فاطمه_سلیمی 

#آوا

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

موسیقی زندگی...


زندگی من هم چون نواختن موسیقی است که هزاران نفر بیننده و شنونده دارد
و انسان ها هر کدام نتی از این موسیقی بلند اند که نواخته می شوند . می آیند و می روند و گاه تا پایان همراه می شوند و می مانند
اما نت هایی هستند سرزده می آیند . زیبایی موسیقی ات را با صدای دلخراش خود می گیرند و ریتم گوش نواز زندگی ات را خراب می کنند
ای میهمان چند روزه ی ناگهانی یا بمان و رنگ نت های زندگی ام را بگیر و یا برو و در امتداد موسیقی ام محو شو
اجازه نمی دهم هر روز نتی موسیقی ام را به هم بزند

با تمام احساس نت ها را در کنار هم می چینم و با سرانگشتان مهر آنها را می نوازم
گاه نبود یکی دل تنگم می کند و گاه لطافت دیگری مرا به شوق می آورد
گاه نتی آنقدر شیرین است که او را درلحظه لحظه ی موسیقی شریک می کنم و گاه یکی آنقدر ناموزون است که باید دور شود

هیچ نتی به خودی خود در موسیقی بی ارزش نیست ولی باید درجای خود باشد آن موقع است که در موسیقی شریک می شود و اثری ماندگار پدید می آورد
 پس ای دوست بیا و نت خراب زندگی ام نباش

 گاه کاش می شد قسمتی از این موسیقی را حذف کنی و یا آنکه دوباره اجرا کنی اما چه کنم که موسیقی زنده اجرا می شود و اشتباهاتش در یاد می ماند و تغییر ناپذیر است
چه کنم که نت هایش همیشگی می شوند


فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

ثانیه های خودمانی...



روز ها می گذرد و من در تب و تاب زندگی گم می شوم
می روم تا به آینده ای برسم روشن تر از امروز
تا در آرامشی غوطه ور شوم که رویاهایم را به هم گره می زند
برسختی ها می تازم تا خواسته هایم را با جنسی از تلاش بسازم
اما چه حیف هر روز به امید فردا از دست رفت
کاش می فهمیدم که همین امروز مهم است
همین لحظه و همین ثانیه
از جنگ با سختی ها ، در آغوش کشیدن شادی ها ، لمس کردن محبت ها در همین لحظه باید لذت برد
پس همین لحظه را دریاب .
همین هنگام که در انبوه سوالات روزگار قلم روی کاغذ می رقصد یا چشمانت با چیزی فراتر از آن همگام می شود تا بخوانی و بدانی و احساس کنی.
در همین ثانیه های خودمانی زندگی کن


فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

بادکنک حال من...



تو این روزگار حال خوب مثل یک بادکنک است که خودت بادش می کنی و هر چی بزرگ تر و بزرگ تر می شود دشمناش هم بیشتر می شود 

اما این بادکنک یک تفاوت با بادکنک های معمولی دارد و آن این است  که به خودی خود هیچ وقت نمی ترکد

اما همین که بزرگ شد وزش باد روزگار می شود دشمنت که آن را از تو بدزدد

بچه های شرور می شوند دشمنت که با سوزن کینه و شرارت و شیطنت منفجرش کنند

شاخه های درخت و خار ها و تیغ گل ها می شوند دشمنت تا زخمی اش کنند 

دزد های احساس سر گردنه می شوند دشمنت تا حالت را از آن خودشان کنند 

آتش قلب های کینه توز و حسود می شود دشمنت تا بسوزانندش

اما تنها دستان مهربانی که بادکنک تو را حفظ می کنند اول خداست و بعد خانواده

خانواده ای که هر کدام در شرایط مختلف بادکنک احساس و حال خوب خود را رها می کنند تا تو بادکنکت را حفظ کنی و بیشتر و بیشتر بادش کنی تا آسمان را از آن خود کنی

 و خدایی که همیشه هست و بادکنکت را با دست های محبت و کرمش دوباره نو می کند و اجازه ی هیچ آسیبی را نمی دهد 

خدا دوستت دارم


#فاطمه_سلیمی

#آوا

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

آلاچیق رویا...


امروز از آلاچیق رویا ها در روپوش سفید شروع شد در کنار قلب هایی مهربان
و در نهایت با گرمی دستانی از جنس محبت و دوستی دوباره به خیابان خاطرات رسید
در خیابان خاطراتت خود را به آغوش باد می سپاری و باد صورتت را به دست نوازش بوسه باران می کند
و صدای امواج آب از لابه لای درختان موسیقی عشق می نوازد
قدم هایت زمین را تحسین می کند .
چشم هایت آسمان و درختان سر بر فلک کشیده را می نگرد و گوش هایت زمزمه می کند صدای آواز های آب را در میان درختان تنومند
و سر مست می شوی از این همه شگفتی درختانی که در کنار هم قد کشیده اند و شاخه هایشان را در لا به لای هم مهمان کرده اند تا سایبانی از برگ های طلایی و نارنجی پاییزی باشند

این همه زیبایی و احساس و موسیقی

اما در انتها همه چیز نابود می شود و قدم در قفسی از خودرو و دود و زندگی رباتی می گذاری

ای انسان به چه چیز اینقدر افتخار می کنی و مغرور و سر خوشی ؟
به کدام سازه ات می نازی به کدام تکنولوژی ؟
هر کجا که پا نهادی ویرانه ای برجای گذاشتی ؟
گمان کردی ساختی ولی خودت قضاوت کن .
ساختمان عجیب و نا همگون و مثلا زیبا و اشرافی تو زیبا تر است یا آبشار های طبیعت که خنکای نسیمش روح را زنده می کند ؟
ویلا های دست ساز تو زیبا تر است یا آبی نیلگون خلیج فارس ؟

می بینی هر جا که بشر به خود غره شد و در کار آفرینش دخالت کرد
نابود می کند همه ی زیبایی ها را
هم چون نابودی زاینده رود و دریاچه ی ارومیه و آبشار لردگان و هزاران منظره ی بکر دیگر

پس هر کجا که باشی هنوز حقیری
پس خدا را از یاد مبر
چرا که شیطان به انسان سجده نکرد و رانده شد و تو تمام عمر او را لعنت گفتی اما تو با نفرمانی به خدا سجده نمی کنی و باید تمام زندگی جاودانه ات را به خود لعنت فرستی

فاطمه سلیمی متخلص به آوا 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

می دانی اما نمی دانی...🤔


بد ترین موقعیت آنگاه است که چیزی را می خواهی و نمی دانی واقعا می خواهی یا نه
آن لحظه ای که نمی دانی اطرافت چه می گذرد و بد تر از همه حال دلت چگونه است
می دانی همه را اما نمی دانی
تمام ثانیه ها در دوراهی هایت می مانی
می دانی کدام است
کدام مقصد است
تمام تابلو ها به یک سمت است به سمت تو و تویی و خودت
خدا هست اما گوش های تو برای شنیدنش ناشنوا است
او می بیند و تو نمی بینی
به خودش می سپاری اما باز نمی دانی و در بین دانستن و ندانستن گیر می کنی
عقل و دلت تو را سوی هم هل می دهند و نه عقل می فهمد و نه دل می شناسد
دیگر احساساتت را نمی فهمی
حس عجیبی هم نداری چون هیچ حسی را قلبت در آغوش نمی گیرد و نقاشی اش نمی کند
و این می شود که در تنهایی ذهنی ات گم می شوی تا زمانی که نوری نامرئی دلت را روشن کند و دستی نادیدنی دست هایت را بگیرد
و به انتظار آن لحظه است که تصاویر زندگی نقاشی می شود
خدایا می شنوی ، نمی شنوم
می بینی ، نمیبینم
دست گیری می کنی ، نمی فهمم
هستی و حس نمی کنم
همه مشکل از من است
پس خودت را به من بازگردان که تمام این احساسات مبهم با تو تمام می شود
هر چند با تو شروع نشد که اینگونه شد
خودت را به من بازگردان همچون روزی که مادری به من عطا کردی و چشم بر این دنیا گشودم
خودت را به من بازگردان


فاطمه سلیمی متخلص به آوا

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️

اولین روز بارونی‌.‌..😍😍😍



.

چقدر باران پاییز دل انگیز است و چقدر بخشنده است که بر تمام زمین به یک گونه قطره های خود را می پراکند.

مگر آنکه برای آن قسمت مانعی باشد هم چون سایه ای

اما باز تلاش می کند و قطره هایش را به باد می سپارد تا آنجا هم بی نصیب نماند

و چقدر دلنشین است در زیر باران قدم گذاری و نا خودآگاه به خیابان خاطراتت برسی و در کنار جویبار خروشانش قدم زنی و صدای حرکت آب و برخورد قطره ها به چتر موسیقی احساس تو باشد بسیار دلنشین و الهام بخش

می دانم خدای من که باران ،بخشش را از تو آموخته است

پس رحمتت را بر همه ی ما بباران هر چند قلبمان در پس هزاران لایه ی غبار مدفون شده است


#فاطمه_سلیمی 

#آوا 

#اولین_بارون_پاییز

#هوای_دو_نفره_من_به_اضافه_ی_خدا😍


تاریخ نوشتن : پنج شنبه اولین روز بارونی پاییز ⛈🌩🌧

مکان نوشتن: تو راه دانشگاه🎓

زمان انتشار : همین الان یهویی😊


۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
راحیل بانو🤷‍♀️