گاهی مواقع ما در تفکیک مسائل دچار مشکل می شویم
نظر سنجی 🙋🙋🙋🙋🙋
چه طوره؟؟؟؟؟؟
این دوتا چه طورند ؟؟؟
این ها را برای همون استاد با شخصیت آماده کرده ام که دیروز در موردش گفتم «پست دیروز»
خوبه؟؟؟؟
امروز عاشق شدم...
اگه من را می شناختید می دونستید شنیدن این حرف از من بعیده اما واقعا عاشق شدم....
اما نه عاشق شخص که عاشق منش و شخصیت شدم
واقعا چقدر بعضی استادا رو آدم تاثیر می گذارند
ترم قبل استادی داشتم به اسم خورشید خانم.......... کلا از زبان متنفر شده بودم
من که تو عمرم کلاس زبان نرفته بودم با قبول شدن تو رشته ی مورد علاقه ام تصمیم گرفتم به زبان توجه بیشتری بکنم
اما همین خورشید خانم من را از زبان متنفر کرد به معنای واقعی...
به حدی دوست داشتم واقعا تموم شه ودیگه نبینمش
اما این تابستون ترم تابستانه گرفتم تا ترم آینده راسبک کنم . نمی دونستم چی در انتظارمه
الان که اومدم خدارا شکر می کنم چون به جای برداشتن زیان تخصصی ۲ با خورشید با اسنادی کلاس برداشتم که من را عاشق زبان کرده و الان تصمیم دارم به زبان بیش از پیش اهمیت بدم
این استاد که عمری است در این وادی عرفان موی سفید کرده آنقدر آقا و با شخصیت است که مارا نه به زور بلکه با عشق وادار به خوندن کرده
اصلا هیچ کس سر کلاس اجتزه ی تپریس به استاد نمی ده هرکس قسمتی از درس جدید را تمرین می کنه و میاد به استاد میگه کجت را بلدم همون را از من بپرس
این استاد این قدر آقاست که عیبت را مستقیم به خودت نمی گه جوری بهت میگه که خودت اعتراف می کنی و مدام نلاش می کنی که درستش کنی
امروز داوطلبانه درس جواب دادم ، اولش استرس داشتم زیاد اونم به دلیل تجربه ی بدی که با خورشید داشتم
اما خیلی خوب بود ،با اینکه تمام کلمات را دست و پا شکسته خوندم با لبخند نگاهم می کرد و چند تا نصیحت دوستانه کلی کرد که چی کار کنیم خجالت و استرس نداشته باشیم ، و در واقع من را آروم کرد ولی به نظر خودم افتضاح تموم بود.با این که از من انتظار بیشتری داشت اما هیچ چیزی به من نگفت
حالا نگاهی به رفنار خورشید بندازیم .....
یکی از بچه ها که زبانش خوب بود یک بار بلند شد درس جواب بده ،در واقع تمرین حل کنه همین که اولی را اشتباه حل کرد،خورشید گفت:می دونی می خوای امروز جواب نداده بگذار یکی دیگه حل کنه
یعنی اینقدر طرف ناراحت شد که خدا بدونه
یا رفتار های زشت دیگه اش ....
سوال می پرسید بعد یک سری دست بلند می کردند اصلا تو را نمی دید فقط دوسه نفری که زبانشون فول بود را می دید . اخه یکی نبود بهش بگه همه که از همون اول به جای گریه نمی گویند hello .کلاس زبان می روند .حالا این وسط یک چند نفر کلاس زبان نرفته باشند دنیا به آخر نمی رسه تلاش می کنند نمره می گیرند
حالا این خوذشید تاریک را ول کنید
کلاس استاد دهقان این قدر عالیه که هر روژ صبح دلت می خواد ساهت ده بشه بری سر کلاس
تو این کلاس دانشجو با استاد برابره . دموکراسی به معنای واقعی
عقیده ی استاد اینه که استاد یا حق نداره با دانشجو شوخی کنه یا بهش توهین کنه یا اینکه دانشجو هم حق داره به همون شکل با استاد رفتار کنه. تو این کلاس همه ی نظراتی که به ذهنت می رسه را می تونی بگی . حتی بگی استاد از من چه طوری سوال بپرس یا این که امتحان چه طوری باشه، کی امتحان پایان ترم باشه، حتی استاد چه نمره ای می خوام یا اینکه چه روز های کلاس لغو بشه
تو اید کلاس دانشجو احساس دانشجوبودن می کنه
با اینکه همه مون درس ها و واحد های دیگه ای هم داریم، اما تمام وقتمون را صرف زبان خوندن می کنیم
خدایا به استاد دهقان و همه ی استاد های خوبی چون اون ، عمر باعزت و آخرت پر رحمت و آرامشی عطا کن و در جوار خودت قرارشون بده
راستی تعدادشون هم زیاد کن😉😉😉😉😉😁😁😁😁😁😁😊😊😊😊😊
نویسنده فاطمه سلیمی متخلص به آوا
یاران همه در دفاع جان باخته اند
سرتا سر عمر پا به پا تاخته اند
سر نذر حسین بن علی داشته اند
بر دست علم ناب علی داشته اند
جانان همه بر دست، علمدار دعا کن
زینب تو به من لحظه ی عشاق عطا کن
ساقی همه یک جام شهادت تو روا کن
ای قافله ی عشق نگاهی تو به ما کن
دانم که ندارم چو شما هیچ لیاقت
این دل چه کنم ، ره بنما سوی شهادت
این قافله ی عشق حرم سرخ دمیده
هر دم به رخش دلی ز امواج تپیده
گل های حسینی همه سرخ اند
یک دم همه را چیدند و بردند
ما جدا مانده و درمانده به این دشت نشستیم
یا رب برسان فرج که ما دست نشستیم
این جام شهادت شهدا نوشیدند
سرمست از این جام ، زخون جوشیدند
یارب نظری بکن به ماهم
من کودک تازه پای این دورانم
امضا بزن این دفتر تقدیر خدایا
این نام مرا خط بزن از دفتر دنیا
آن وقت نویس سوخته در عشق و بلایا
جایم بده در دفتر عشاق ،تو ای صاحب آوا
فاطمه سلیمی متخلص به آوا
گریه اش دوام نداشت وقتی پیشنهاد بازی با تبلت را به او دادم به سرعت آرام شد و لبخند جای اشک را گرفت . بد قولی عمو صالح فراموش شد و تبدیل شد به لبخند
💙 چرا بعضی از ما همواره در ناراحتی ها و شکست های زندگی می مانیم؟؟
همه چیز می گذر .زندگی همواره سیاه یا سفید نیست .ترکیبی از این دو زندگی را می سازد.فکر کنید همیشه زندگی یکنواخت باشد،تصورش هم کسالت بار است.زندگی در نظر من باید مملو باشد از هیجان . چیز در کنار هم.تجربه های جدید،کار های جدید.زندگی یکنواخت بی روح است،کسالت آور است،بی معنا است.
پس گرسه ها تبدیل به لیخند می شود با گذر زمان و خنده ها تبدیل به گریه می شود
این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم.
من هیجان را برخوشی صرف یا غم صرف ترجیح می دهم شما چه طور؟؟
اگر در غم هستی بدان پایانش نزدیک است و به خودت بستگی دارد
اگر در خوشی هستی بدان روزی پایانی دارد پس شاد باش و استفاده کن .